۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه

اقای روحانی سرنوشت احمدی نژاد پیش چشم شماست

می گویند ملا نصر الدین برای سر کار گذاشتن مردم به دروغ   در میدان شهر داد میزد  که فلان محله آش نذری میدهند هر کس  ظرفی در دست گرفت و دوان دوان به سمت ان محله حرکت کردند

ملا وقتی دید همه دارند میدوند خودش هم باورش شد و ظرف به دست به سمت محله مورد نظر دوید

حالا حکایت  بعضی از اصولگرایان است  که بعد از انتخابات  و شوک ناشی از ان  تحلیلهایی کردند که بیشتر مایه طنز و استهزا بود تا تحلیل سیاسی  ولی انقدر این موضوع (اصلاح طلب نبودن روحانی و به تبع ان پیروزی اصولگرایان در انتخابات)  را تکرار کردند که بعد ها  مبدعین این تحلیل غلط خودشان باورشان شده و کم کم باد پیروزی در غبغب انداخته و نه تنها  مانع حضور اصلاح طلبها در کابینه هستند  بلکه خواهان به دست گرفتن وزارتخانه های اصلی و حتی کم اهمیت تر نیز هستند

اقای روحانی سرنوشت اقای احمدی نزاد پیش چشم شماست  ولی یه مرور کوتاه  به دوران احمدی نژاد خالی از لطف نیست

اقای احمدی نژاد با حمایت قاطبه اصولگرایان به پیروزی رسید و با حمایت همان طیف برنامه های خود را به پیش میبرد  و چنان به خاستگاه اجتماعی و سیاسی خود اهمیت میداد که حتی معایب بزرگش را نیز حسن میدیدند  افتضاح  نیویورک و دانشگاه کلمبیا را حماسه ای بزرگ تر از جنگ می دیدند و توهمات دینی وی را نشانه امام زمانی میدیدند و.....

این تعامل و رفتار سیاسی تا زمانی که دو طرفه بود هم احمدی نزاد و هم اصولگرایان  همای سعادت بر شانه هایشان نشسته و سنگر ها را به قول خودشان یکی پس از دیگری فتح میکردند
ولی بعد از انتخابات 88 و این توهم که آرا وی متعلق به خودش هست و اصولگرایان باید مدیون وی باشند اغاز سقوط خود و اصولگرایان بود
تا جاییکه در سالهای اخر  ریاست جمهوری هیچ کس حاضر نبود خود را حامی احمدی نزاد بنامد  و وی با همه هیاهو و تهدیداتی که راه انداخت به علت فقدان پایگاه اجتماعی (رقبای وی که از اول با ایشان مشکل داشتند و دوستان وی نیز از او بریدند و منتقد جدی او شدند) حتی برای  جمع کردن چند صد نفره مردم در استقبال از خودش مشکل داشت
باری اقای احمدی نژاد اشتباهات سیاسی اقتصادی  زیادی مرتکب شده بود ولی بزرگترین اشتباه وی در افتادن با حامیان خودش بود که به تدریج گسترده تر شد  تا جاییکه با  رهبر انقلاب(بزرگترین پشتیبانش) هم درافتاد  و ان شد که همه دیدیم و میدانیم

اقای روحانی  شما چه عضو نهاد ها و احزاب اصلاح طلب باشید چه نباشید مهم نیست   حتی اگه از اعضا و چهره های اصلاح طلب هم وزیر انتخاب نکنید باز هم مهم نیست
مهم این است که شما نماینده گفتمانی بودید که در بستر ان گفتمان و ایده ها شما رییس جمهور منتخب شدید  این گروهها و مردم به امیدی به شما رای دادند شما باید این گفتمان و این بستر را بشناسید  مطالبات مردم را درک کنید و به شعار ها و اهداف اعلامی خود وفادار بمانید
اگر  نتوانید  و درک نکید که پایگاه اجتماعی شما از کجا نشات گرفته طولی نخواهد کشید با رویگردانی مردم از شما تبدیل به یک جریان  نه تنها بی سر که بی ریشه هم خواهید شد
صاحبان قدرت که اکنون برای شما شاخ و شونه میکشند  مطمینا بعد از  حذف ریشه و پایگاه شما  شما را به یک حلقه کوچک و اسیر  در دستان خویش تقلیل خواهند داد
چنانچه با احمدی نژاد همان کار را کردند
ولی با همه تهمت ها و بگیر و ببندها  نه با خاتمی نه با موسوی و نه حتی با هاشمی نتوانستند بکنند

۱۳۹۲ تیر ۲, یکشنبه

انالیز آرا انتخابات ریاست جمهوری و برسی رفتار انتخاباتی ایرانیان


انتخابات ریاست جمهوری تمام شد و امارها حاکی از پیروزی تحول خواهان در سراسر کشور میباشد اقای روحانی به عنوان نماینده " تغییر" و گروههای رفرمیست توانست با اکثریت قاطع به عنوان رییس جمهور منتخب مردم انتخاب شود ولی انالیز ارا انتخابات میتواند نمایانگر رفتار و دیدگاه مردم باشد که در ذیل این مطلب نکاتی چند را یاداور میشویم
 
1 با وجود سایه سنگین تحریم انتخابات و سرخوردگی مردم به خاطر قضایای چهار سال اخیر و هم چنین رد صلاحیت گسترده نامزدهای انتخابات و از جمله هاشمی رفسنجانی در 2 روز اخر انتخابات رفتار مردم تغییر کرد و عده زیادی متقاعد شدند که در انتخابات شرکت کنند
2 بعد از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی سایه تحریمی ها سنگین تر شد چرا که با رد صلاحیت ایشان مردم به این نتیجه رسیدند که حاکمیت شمشیر را از رو بسته و وقتی هاشمی را تحمل نمیکنند به طریق اولی نظر مردم برایشان اهمیت نخواهد داشت ولی اصلاح طلبان توانستند مردم را متقاعد کنند که در صورت عدم شرکت باید حداقل چهار سال دیگر شخصی مثل جلیلی را تحمل کنند که اتفاقا موثر هم واقع شد

3 به جز تهران که درصد مشارکت به نسبت دوره قبل به نصف رسید سایر استانها تقریبا با همان درصد به جز تهران که درصد مشارکت به نسبت دوره قبل به نصف رسید سایر استانها تقریبا با همان درصد 
 
4حسن روحانی توانست در همه استانها _به جز سه استان_ اکثریت ارا را به دست اورد
 
5با توجه به اینکه اقایان قالیباف و ولایتی و محسن رضایی به نوعی منتقد وضع موجود بودند و گوشه چشمشان به سبد ارا منتقدین وضع موجود و قشر متوسط جامعه بود و بنابراین سبد رای انها با اقای روحانی هم پوشانی داشت بهتر میتوان به شکست سنگین جلیلی (نماد وضع موجود) پی برد
6مناطق ترک نشین ایران رفتاری متفاوت داشتند تقریبا نصف ارا انها به روحانی داده شد و نصف ارا انها به حساب اصولگراها و محافظه کاران حاکم داده شد که نشان از رضایت نسبی انها از وضع موجود میباشد 
7در استانهایی که اهل سنت در اکثریت هستند اقای روحانی اکثزیت قاطع را به دست اورد که باز هم میتواند زنگ خطر را برای حاکمیت به صدا در بیاورد تبعیض نسبت به اقلیتهای مذهبی و قومی و ادامه این روند قطعا در اینده میتواند بحرانی برای امنیت ملی کشور باشد
8اگر سعید جلیلی را نماینده تفکرات حاکم در هشت سال گذشته بدانیم شکست سنگین وی خیلی معنا دار خواهد بود
 
     9 سه استان خوزستان ؛کهگیلویه و بویراحمد و چهار محال بختیاری به خاطر تعصبات قومی محسن رضایی توانست رای اول را به دست اورد که حاکی از عقب ماندگی سیاسی در این بخش از کشور میباشد یا شاید هم زنگ خطری برای حاکمیت باشد که تبعیض های قومی میتواند در اینده به یک بحران برای کشور تبدیل شود لازم به ذکر است که محسن رضایی در استانهایی که اقلیت قوم لر زندگی میکنند مثل بوشهر فارس ایلام و... توانست رای خوبی را به دست بیاورد 
 
10
به جز تبعیض های قومی و مذهبی تبعیض های اقتصادی نیز فاکتور مهمی بود که نقش فعالی در این انتخابات بازی کرد اگر به آرا مناطق محروم دقت کنیم مثل لرستان کردستان هرمزگان فارس کرمان سیستان و بلوچستان و.... نگاهی بیندازیم خواهیم دید که رای اقای روحانی اختلاف معنا داری با دیگر رقیبان دارد
 
 

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

تایید صلاحیت مشایی با هدف تخریب هاشمی

دقیقه نود اقای مشایی با همه حرف و حدیث هایی که بود به همراه احمدی نژاد به ستاد انتخابات امد و نام خود را به عنوان نامزد اصلی دولت ثبت کرد اینکه چرا اقای احمدی نزاد و مشایی وارد این بازی شدند نکته ای است که خیل تحلیلگران سیاسی را در گیر این ماجرا کرده و تا کنون تحلیلهای گوناگون ؛ متاوت و گاها متناقض در این رابطه منتشر شده واما اضلاع این پازل 1 نظرات مشایی در زمینه های مختلف و به خصوص در زمینه دینی مورد انتقاد نهاد های مذهبی و سیاسی کشور واقع شده 2 نهاد های سیاسی اصولگرا بعد از اختلاف با احمدی نزاد یاران احمدی نزاد را ملقب به حلقه انحرافی نمودند که لیدر انها کسی نیست جز رحیم مشایی 3 احمدی نژاد در اغاز دولت دهم قصد داشت که مشایی را معاون اول خود معرفی کند که با واکنش ایت اله خامنه ای از این کار منصرف شد هر چند انقدر پست و مقام گوناگون با اختیارات ویژه به وی داد که عملا بالاتر از معاونت اولی اختیار داشت 4دیگر نامزهای حلقه دولت از جمله جوانفکر و رحیمی و احتمالا احمد زاده به نفع مشایی کنار رفتند گویا احمدی نزاد از تایید صلاحیت وی مطمین است وقتی به پازل های بالا نگاه میکنیم متوجه میشیم که امکان ندارد شورای نگهبان صلاحیت وی را تایید کند از ان طرف اما دولتیها هیچ خطری از این بابت احساس نمیکنند و مطمین هستند که اقای احمدی نژاد ضمانتی است برای تایید مشایی اما برگ برنده احمدی نزاد چیست ؟ بر اساس تحلیل های که این روز ها شنیده میشود و در واقع پرطرفدارترین ان این است که احمدی نزاد غیر قابل پیش بینی است و از کارت تهدید و افشا قصد دارد شورای نگهبان را مرعوب کرده و حاکمیت را مجبور به عقب نشینی در این زمینه و تن دادن به خواست خود کند ولی ایا این بازی همراه با تهدید میتواند صورت عینی به خود بگیرد؟ حاکمیت به خوبی میداند که مشایی پایگاه اجتماعی خاصی ندارد وبا عدم استقبال مردم از این جریان انها به پایان عمر سیاسی خود می رسند والبته خطر از جانب هاشمی است از طرف دیگر میداند که احتمالا بازی شاه و گدا و اخوند و مکلا و دزد و پاکدست و .... دیگر جواب نخواهد داد پس بهترین راه حل تخریب شدید هاشمی در کوران تبلیغات است موضوعی که از همین الان با پخش شبنامه و شلیک توپخانه کیهان و فارس نیوز و... شروع شده ولی با تجربه ای که از سال 88 به دستشان امده میدانند که این اقدام میتواند بالقوه هزینه زیادی را به انان تحمیل کند لذا برای به انجام رساندن این مقصود هیچ گزینه ای بهتر از مشایی نیست انها از یک طرف با تایید صلاحیت مشایی حملات انتحاری احمدی نزاد را خنثی خواهند کرد از طرف دیگر نوک حملات این گروه به سمت هاشمی یعنی رقیب اصلی انها نشانه خواهد رفت به عبارتی انها بدون پرداخت هیچ هزینه ای هاشمی را تخریب میکنند ضمن انکه از تخریب خود توسط دولتیها مصون میمانند روزهای اینده مشخص خواهد کرد چقدر این تحلیلها به واقیت نزدیکند ولی انچه مشخص است خرداد سخت ؛ گرم و نفسگیری در راه است

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

کلاهی که بر سر قالیباف رفت


از ماهها قبل میتوان حدس زد که گزینه نهایی خامنه ای و سپاه و اصولگرایان رادیکال کسی نیست جز سعید جلیلی

اقای خامنه ای همین یک ماه پیش عنوان کرد که  ویژگی رییس جمهور اینده  فردی است که نقاط قوت روسای پیشین را داشته باشد منهای نقاط ضعف انان  و از انجا که رییس جمهور محبوب وی احمدی نژاد بود و- تنها پس از  گردن کجی  احمدی نزاد حمایت خود را از وی کاهش داد _ لذا میتوان حدس زد که دنبال شخصی است که  بتواند همان گفتمان  را دنبال کند  همان شیوه حکومتداری را دنبال کند و فقط تبعیتش از ولایت فقیه بیشتر باشد  و تمام این ویژگیها در 2 نفر متبلور بود اقای حدا عادل و سعید جلیلی  و از انجا که حداد هم محبوبیت کمتری دارد و هم به خاطر نسبتش با بیت رهبری احتمال جبهه گیری معنا دار جامعه نسبت به وی وجود داشت  سعید جلیلی بهترین گزینه  میتوانست باشد   ویژگی  مثبت وی از دیدگاه خامنه ای  تسلیم نشدن در برابر غرب  تسلیم مطلق در برابر رهبر (ذوب در ولایت) فقیر بودن وی پاکدست بودن وی  و تجربه عملی وی در برابر دشمن!!

بنابراین انها میتوانستند سناریوی سال 84 را با سعید جلیلی کلید بزنند  به خصوص که رقیب وی فردی باشد مثل هاشمی رفسنجانی


ولی یه مشکل وجود داشت و ان اینکه بعد از تجربه تلخ احمدی نزاد  و هم چنین تجربه شخص قالیباف _که در سال 84 با اینکه پیشرو اصولگرایان بود  چند روز اخر مانده به انتخابات با دستوری که از طرف بیت رهبری صادر شد پرنده هما؛ اصولگرایان بر روی شانه احمدی نزاد نشست  _ احتمال داده میشد که بخشی از اصولگرایان به خصوص اصولگرایان معتدل و سنتی؛ دیگر حاضر به اجماع بر روی شخصی با ویژگیههای احمدی نزاد نباشند خصوصا که قالیباف  با تجربه مدیریتی شهرداری تهران از یکی دو سال قبل عزم خود را برای انتخابات  جزم کرده  پس برای مهار این شخص و هم چنین مهار اصولگرایانی که پشت سر وی یا دیگر نامزدها جمع میشوند  نیاز بود تا اقای قالیباف توسط افرادی همچون ولایتی و  حداد عادل  مهار شود  انها به هیچ عنوان بر روی سعید جلیلی  مانور ندادند تا قدرت تخریب وی توسط مخالفان و هم چنین نامزدهای اصولگرا گرفته شود کاری که هاشمی و مشایی هم انجام دادند   اقای ولایتی و حداد عادل به سراغ قالیباف رفتند و اییتلاف 2+1 را تشکیل دادند که پیمان نامه انها  مبتنی بر اجماع اصولگرایان و نظر سنجی بود و از انجا که قالیباف  از نظر سنجی مطمین بود که پیشرو بود خیلی زود در دام انها افتاد  حالا  سعید جلیلی هم وارد کارزار انتخاباتی شده  بلافاصله اقایان حداد و ولایتی اعلام کردند که اگر نظر جمع بر روی جلیلی باشد  به نظر جمع احترام میگذارند  مطمینا  در روزهای اینده گروههای دیگر اصولگرا به سمت سعید جلیلی هدایت میشوند  و قالیباف  اگر بپذیرد ؛که انها به هدف خود یعنی مهار  قالیباف نایل شده اند و اگر احساس کند که به بازی گرفته شده و بخواهد مستقلانه  عمل کند وی را متهم به عهد شکنی  ؛ خودرایی و.... میکنند و عملا وی را منزوی خواهند کرد
قالیباف یکبار دیگر  با همه توانایی مدیریتیش باید میدان را به فردی کمتر شناخته شده وسابقه کمتر خالی کند  اشتباه وی این است که دوست داشت به عنوان نامزد نظام و نامزد اجماعی اصولگرایان معرفی شود و برنامه تبلیغی خود را کمتر متوجه مردم میکرد   غافل از اینکه  افرادی که به پشتوانه صاحبان قدرت به میدان می اید  هر لحظه احتمال تغییر ذایقه وجود دارد و البته صاحبان قدرت نیز همیشه به کسی اهمیت میدهند که فرمان پذیری بیشتری داشته باشد اقای قالیباف باید بداند برای جلب نظر حاکم باید کمی بیشتر شخصیت مستقل  خود را خرد کند  انها دنبال  قالیباف نمیگردند انها دنبال " فراش" هستند

۱۳۹۲ اردیبهشت ۷, شنبه

سعید جلیلی گزینه نهایی اقای خامنه ای




.

...

برای درک درست از وضعیت سیاسی امروز ایران باید به خواستگاههای قدرت نگاهی دقیق انداخت تعدد نامزهای انتخابات ریاست جمهوری ممکن است این شایبه را پیش بیاورد که مراکز قدرت در ایران فراوان است و با یک انتخابات چند ضلعی مواجهیم ولی با کمی دقت میتوان متوجه شد که بسیاری از کاندیدها خاستگاه قدرتشان با یکدیگر همپوشانی دارد و با توجه به عدم کارکرد حزبی در کشور؛ نامزدی خیلی از انها یک هوس شخصی است که با علم به خاستگاه یکسان اجتماعی هر کدام سعی میکنند خود را بر دوستان و همفکران تحمیل کنند در واقع انچه که در کشورهای دیگر مثل امریکا یک رقابت درون حزبی محسوب میشود در ایران به رقابت اصلی تبدیل میشود که البته مشخص است همه انها تا اخر نمیمانند و بعد از چانه زنی پشت پرده به نفع یاران همفکر کنار می روند
با اینحال چهار قطب سیاسی با چهار گرایش مختلف و خاستگاه قدرت متفاوت را میتوان حدس زد که در انتخابات با هم به رقابت میپردازند
اولین گروه که دورخیز بلندی هم برای رقابت دارد حلقه بیت رهبری سپاه و نهادهای امنیتی است این گروه که در سال 84 و 88 به دور محمود احمدی نژاد گرد امده بودند حال با وضعیت اسف بار فعلی خود را منتقد دولت کنونی میدانند و سعی میکنند با انتقاد از وی از زیر بار مسیولیت دولت کنونی شانه خالی کرده ولی از خاستگاه اجتماعی ان استفاده لازم را بکنند
همچنانکه در سخنان اقای خامنه ای میتوان مشاهده نمود وی دنبال یک شخصیتی مثل محمود احمدی نژاد است منهای نقاط ضعف ایشان که از دید وی نقاط ضعف احمدی نژاد منحصرا در رفتار یک سال گذشته وی متبلور است یعنی اطاعت محض نکردن از ولایت فقیه و تشکیل حلقه قدرت جدا از بیت رهبری که این حلقه قدرت از طرف رهبری و سپاه به حلقه انحرافی مشهور شده است

بنابراین کسانی که خود را ذوب در ولایت و نزدیکترین افراد به تفکر رهبری میدانند با فاصله گرفتن از دولت کنونی دوست دارند از همان فضا استفاده کرده و با باز تولید همان ادبیات و گفتمان قدرت را همچنان در اختیار داشته باشند
نامزدهای انتخاباتی ای دسته عبارتند از لنکرانی ؛ زاکانی ؛ و سعید جلیلی ؛ و البته کمی ضعیفتر حداد عادل
همچنانکه پیشتر هم گفتم نامزد مطلوب خامنه ای اقای جلیلی و حداد عادل هست که با توجه به احتمال رای اوری ضعیف حداد عادل و هم چنین منتسب بودن وی به بیت رهبری و هم چنین نقشی که وی در دیگر نقاط قدرت میتواند ایفا کند چندان رغبتی به سرمایه گذاری بر روی ایشان نیست و گزینه اصلی هم چنان سعید جلیلی میباشد یعنی فردی که گمنام باشد ؛ دست پاک باشد و به عبارتی نماد ثروت و رانت و ... نباشد ؛ غلام حاقه به گوش باشد ؛ مثل احمدی نزاد پایگاه اجتماعی خاصی نداشته باشد ؛ وبه عنوان یک سیاستمدار ساده زیست بتواند از گفتمان مورد نظ رهبری دفاع همه جانبه کند که همه این ویژگی ها در سعید جلیلی متبلور است که در صورت حضور وی افرادی چون لنکرانی ؛ زاکانی ؛ فتاح تحت الشعاع وی قرار گرفته و از گردونه رقابت بیرون میروند
دومین گروه حاضر در انتخابات اصولگرایان سنتی هستند خاستگاه اجتماعی این گروه تکایا ؛ مساجد اماکن مذهبی بخشی از قشر متوسط مذهبی ؛ روحانیت و سیاستمداران و احزاب قدیمی نظام جمهوری مثل جمعیت موتلفه و جامعه روحانیت و جامعه مهندسی و.... میباشد نامزدهای بالقوه و بالفعل این گروه افرادی مثل قالیباف علی لاریجانی مهندس باهنر یحیی ال اسحاق پور محمدی منوچهر متکی و حتی شخصی مثل علی اکبر ولایتی میباشند و به احتمال زیاد اینها بر روی شخصی مثل قالیباف اییتلاف خواهند کرد هر چند حضور قالیباف در گروه2+1 کمی لیدرهای این گروه را دلخور کرده با اینحال پیش بینی این است که نامزد مورد وثوق این گروه قالیباف باشد
گروه سوم میانه روها اعم از چپ یا راست میباشد خاستگاه اجتماعی این گروه بخشی از طبقات متوسط رو به بالا تحصیل کردهها تکنو کرات ها و مدیران ادارات سرمایه داران هم چنین احزاب میانه رو همچون حزب کار ؛ حزب کارگزاران ؛ وچند حزب دیگر نامز انها افرادی همچون نجفی ال اسحاق ؛ حسن روحانی و حتی شخصی مثل محمد رضا عارف میتواند باشد البته زمزمه حضور هاشمی رفسنجانی هم هست که در صورت حضور وی همه اینها به نفع وی کنار خواهند رفت

گروه چهارم اصلاح طلبان و نیروهای ملی مذهبی و جنبش سبز هستند که با توجه به درگیری سال 88 این طیف با نظام اعضا این گروه هنوز مردد هستند که ایا در انتخابات شرکت کنند یا نه ؛ و اگر شرکت کنند با چه کبفیتی ؟

و با توجه به خاستگاه اجتماعی گسترده این گروه ؛ تشتت ارا و پراکندگی تیوریک این جبهه طبیعی به نظر میرسد
بعضی از اعضا ولیدرها مثل عبداله نوری معتقد به حضور در انتخابات با مطالبات حداکثری است ولو به قیمت رد صلاحیت نامزد مورد نظر بعضی ها مثل جنبش سبزها خواهان تحریم انتخابات هستند بعضی ها خواهان حضور در انتخابات با مطالبات حداقلی هستند و حتی بعضی دیگر خواهان اییتلاف با کاندید میانه رو اصولگرایان میباشند این تشتت آرا باعث سردر گمی بدنه اجتماعی این جبهه شده و حتی باعث سردر گمی لیدر های این گروه نیز شده است با این حال افرادی هم چون محمد علی نجفی ؛ عارف ؛ جهانگیری ؛ کواکبیان ؛ حسن روحانی ؛ محقق داماد ؛ جواد اطاعت و... نامزدهای بالقوه این گروه هستند ولی این افراد نتوانسته اند اجماع نسبی اصلاح طلبان را به دست بیاورند و فعالین این گروه خواهان نامزدی فردی قوی و مورد توافق همه گروهها هستند چیزی که بدنه اجتماعی این گروه نیز خواهان ان است
اینها خواهان نامزدی افرادی همچون سید حسن خمینی ؛ خاتمی و هاشمی رفسنجانی هستند که تا این لحظه هیچکدام از این افراد برنامه ای جدی برای ورود به انتخابات ندارند و هر کدام ملاحظات خود را دارند ولی در صورت حضور هر کدام از اینها بقیه کنار خواهند رفت و جبهه گسترده اصلاح طلبان پشت سر اینان قرار خواهد گرفت

البته ناظران معتقد به گروه پنجمی هم هستند که همان طیف دولت یا انجنانکه بیت رهبری و سپاه میگوید "حلقه انحرافی " ؛ که با توجه به اینکه اینان پایگاه اجتماعی خاصی ندارند نمیتوان حضور انها را به عنوان یک گروه و قطب اتخاباتی محاسبه نمود در واقع خاستگاه اجتماعی این طیف توسط جبهه پایداری سپاه بسیج و..... مصادره شده و انها نمیتوانند از این خاستگاه استفاده کنند
شاید تنها قدرت انها استفاده از امکانات دولتی و سردادن شعار های پوپولیستی (مثل یارانه هر نفر250000) و سرمایه گذاری بر بخش فرودست جامعه باشد که بعید است این گروه با توجه به وضعیت اسف بار فعلی قدرت مانور چندانی بر روی این حربه داشته باشند

۱۳۹۲ فروردین ۲۵, یکشنبه

هاشمی رفسنجانی شاید تنها گزینه اصلاح طلبان باشد


تنها دو ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری  و تقریبا هیچ  حسی در بین مردم وجود ندارد انگار گرد مرگ بر صورت مردم پاشیده شده است  نظام حاکم چنان فضا را امنیتی کرده و چنان از جنب و جوش مردم  واهمه دارد که انگار هر جنب و جوشی از سوی مردم دیوار  امنیتی انان را دچار ترک میکند و لرزه ای به  خانه شیشه ای انان می اندازد   مطلوب انها این است که یک  انتخابات بی روح و بدون رقیب  حتی به قیمت  پایین بودن مشارکت مردم برگزار شود

در مورد اصلح طلبان و اپوزوسیون داخلی حرفهای زیادی زده شده و گفته شده و  نوشته های زیادی   در دسترس هست که پرداختن به ان  نه مجالی هست و نه فایده ای   خلاصه ان به شکل زیر است

 

الف – بعضی ها معتقدند شرکت در انتخابات فایده ای ندارد  که دلایل متعددی برای اینکار دارند از جمله  نظام نامزدهای واقعی را رد صلاحیت میکند   و شرکت در انتخابات بدون ازادی زندانیان سیاسی فایده ندارد و خیانت به شهدای " رای من کو" میباشد حتی در صورت انتخاب شدن رییس جمهور کاره ای نیست  و نمیتواند کاری از پیش ببرد   و انتخابات تنها تبلور  اصلاحات نیست  و......

 

ب – عده ای معتقد به حضور مشروط هستند که بعضی از شروط انها مثل رفع حصر  موسوی و کروبی ؛  اجازه حضور قدرتمند به انها در انتخابات؛  تضمین تایید صلاحیت  کانیدید مد نظر و..... میباشد

 

ج – عده ای خواهان  مشارکت در انتخابات  به هر قیمت و هر شکلی هستند  اینها مدعی هستند که در صورت عدم حضور برای همیشه از صحنه سیاست کنار زده میشوند  و معتقدند به جای شرط گذاری برای نظام ما شرایط انها را بپذیریم

 

حال نیروهای فعال و نخبه جامعه باید چکار کنند  ؟ وظیفه شان در قبال جامعه چیست؟  ایا تحریم انتخابات جواب میدهد ؟ یا شرکت در آن چنین نتیجه به بار میاورد

در صورتی که پاسخ گزینه دوم باشد  مشارکت با چه کیفیتی  میتواند نیازهای جامعه را براورده کند؟

 
برای پاسخ به این سوالات  باید اول ببینیم ما به دنبال چه هستیم  نظام حاکم  دنبال چه چیزی است و در صورت  انتخاب هر یک از گزینه های بالا چه دتاورد هایی خواهییم داشت

1  هم چنانکه در بالا ذکر شد  مطلوب نظام  انتخاباتی  بدون درد سر  و کم حاشیه  با حضر  رقبایی  ضعیف  که احتمال تغییر فضار را نداشته باشند و پیروز شدن کاندید مد نظر   با رایی  متوسط و البته خیلی بالا تر از رقبای ضعیف شده

2 اپوزیسیون داخلی  دچار سردر گمی مشارکت و یا عدم مشارکت هست و تکلیف خودش را نمیتواند مشخص کند

3 دولت به علت عدم پایگاه مردمی و از دست دادن  پایگاه حاکمیتی  قدرت  تغییر فضا را نخواهد داشت

 

این فضای فعلی سیاسی کشور است که نشان از سردرگمی خمودگی و رکود سیاسی است

 

اما در جناح اصلاح طلب وضع از این هم بغرنج تر است    و تقریبا هیچ کس نمیداند تکلیفش چیست   انها هم از سوی جناح حاکم  تحت فشار هستند و هم از جانب دوستان  سبزشان و هم از جانب اپوزیسیون داخلی و خارج از کشور     

به هر روی من نمیخواهم  اینجا به وضعیت  بغرنج انها بپردازم  که در حد کافی به انها پرداخته شده  من قبلا در چند مطلب نظر خود را مبنی بر  حضور فعال و حداکثری  در انتخابات اعلام کرده ام و دلایل خود را گفته ام  در اینجا سعی خواهم کرد  راهکار و کیفیت حضور در انتخابات را از دید خود شرح دهم

برای حضور فعالانه  باید از حالت شعار زدگی بیرون امد و با سنجش واقعیات  به رقابت پرداخت و برای رسیدن به اهداف قدمهای عینی برداشت 

و اما واقعیتهای موجود

الف – جناح حاکم نمیخواهد قدرت را  به رقیب واگذار کند و در این راه از تمام ابزار خود اعم از تخریب  رقیب ؛ رد صلاحیت نامزدهای جدی ؛مهندسی انتخابات ؛ استفاده از امکانات دولتی و غیر دولتی  استفاده خواهد کرد

 

ب – جبهه اصولگرایان دچار تشتت  و چند پارگی است به شکلی که گاه از رقبای درون جناحی خود بیشتر از رقیب سنتی (اصلاح طلبان) واهمه دارند که این میتواند  به نفع اصلاح طلبان تمام شود اگر از این فرصت استفاده کنند

 

ج – با توجه همزمانی انتخابات ریاست جمهوری با  انتخابات شوراهای شهر و روستا  تحریم انتخابات  بی فایده  خواهد بود  و البته فرصت خوبی خواهد بود  تا با سازماندهی شبکه های اجتماعی  هر دو انتخابات را با پیروزی  اصلاح طلبان پشت سر گذاشت

 اما  با توجه به این واقعیات  باید چگونه وارد  فضای انتخاباتی شد ؟

 

با توجه به اینکه جناح حاکم خواهان فضای سرد و بی روح و کنترل شده انتخابات است  باید با یک اقدام به موقع بازی انها را به هم زد  وتوپ را در میدان انها به گردش دراوریم  و بهترین حالت حضور یک کانید قدرتمند  و اجماع بر روی ان کاندید  میتواند فضا را به نفع اصلاح طلبان تغییر دهد  گزینه هایی مثل سید حسن خمینی  خاتمی و هاشمی رفسنجانی  برای این کار بسیار مناسب هستند  ولی واقعیتی دیگر که باید در نظر گرفت  این است که جناح حاکم  ممکن است از ابزار  رد صلاحیت اسفادده بکند  بنابراین  میتوان از گزینه ای که  احتمال رد صلاحیتش تقریبا غیر ممکن باشد  استفاده کنیم که گزینه  حسن خمینی و هاشمی رفسنجانی  میتواند مفید واقع شود  برای درک بهتر  در اینجا به نقاط ضعف و قوت این سه گزینه  خواهم پرداخت  تا ببینیم کدامیک برای اداف اصلاح طلبانه میتواند موثر واقع شود

1 سید حسن خمینی

الف – مزایا

تضین تایید صلاحیت  - اجماع عمومی بر روی ایشان -  گرفتن قدرت تخریبی اصولگرایان -  داشتن پایگاه در درون جامعه روحانیت و بخشی از اصولگرایان – قدرت بسیج مردمی
ب معایب

عدم انگیزه برای کاندید شدن – عدم تجارب مدیریتی – عدم مواضع شفاف در قبال مسایل روز  خصوصا مسایلی که دغدغه جامعه روشنفکری ایران امروز هست –

این مسایل باعث شده که نخبگان دچار تردید  جهت تشویق ایشان به امدن و نامزد شدن بکند چرا که  اولا مواضع و دغدغه ایشان الزاما همان موضوعات اصلاح طلبان نیست  ثانیا   انتخابات فقط پیروز شدن در انتخابات نیست  و  بعد از انتخاب شدن است که مسیولیت اصلی به دوش  می افتد که  با توجه به نقاط ضعف ایشان ممکن است  مردم بار دیگر سرخورده شوند

 

2 محمد خاتمی

الف نقاط قوت

قدرت اجماع احزاب و فعالین بر روی ایشان – داشتن تجربه و توان لازم  برای پیشبرد اهداف اصلاح طلبانه – سمبل اصلاح طلبی در ایران و شناخت کافی مردم از ایشان  - توان رای اوری بالا  -

ب نقاط ضعف

قاطع نبودن در برابر  جناح رقیب و مماشات بیش از حد در برابر انان – احتمال رد صلاحیت ایشان توسط  شورای نگهبان – حضور اقای خاتمی باعث دودستگی و حتی سرخوردگی در جبهه اصلاح طلبان میشود چرا که  خاتمی توان دفاع از سران جنبش سبز را برخلاف سید حسن خمینی و هاشمی را ندارد

 

با توجه به جمیع  جهات خاتمی هم نمیتواند گزینه مناسبی برای اصلاح طلبان باشد  چرا که اولا خاتمی  در صورت حضور از تشتت  اصولگرایان  جلوگیری میکند و انها را در جبهه واحدی متحد میکند و در صورت احساس خطر انها قادر خواهند بود که وی را رد صلاحیت کنند و ایشان هم روحیه مبارزه جویی ندارند و تمکین خواهد کرد از اقدامات انها   ثانیا هم چنانکه گفته شد نه تنها از پراکندگی و چند دستگی اصولگرایان جلوگیری خواهد کرد که باعث دو دستگی در جبهه خودی  و اصلاح طلبان و جنبش سبز خواهد شد مضافا اینکه خاتمی با توجه به روحیاتش  قادر به  ارایه مطالبات حداکثری نخواهد بود که سهل است   ایشان  شرایط  سخت جناح حاکم  را هم بپذیرد و به قول معروف  به"  غلط کردم "  بیفتد  که باعث سرخوردگی  شدید جنبش سبز خواهد شد

 

3 هاشمی رفسنجانی

الف – نقاط قوت

توان اجماع نخبگان و فعالین سیاسی بر روی ایشان – تجربه  کافی برای بازی کردن در بین  مهره های مختلف حاکمیت  - مقبولیت نسبی نزد نخبگان و همچنین جامعه جهانی– ایجاد اتحاد در بین اصلاح طلبان و قدرت جذب  بخشی از اصولگرایان و هم چنین ایجاد  تشتت بیشتر در بین اصولگرایان

 

ب – نقاط ضعف

 
ذهنیت منفی عوام نسبت به ایشان – بالا بردن قدرت تخریبی رقیب حاکم   - بالا بودن سن و محافظه کاری بیش از حد وی – ذهنیت منفی نخبگان به هاشمی نسبت به اینکه وی  حزب باد است و همین که موقعیت شخصی وی تثبیت شد ممکن است به ارمانها پشت کند


 

نتیجه گیری :  اقای هاشمی در این موقعیت  میتواند بسیار موثر باشد  اولا بدون دغدغه رد صلاحیت شدن میتواند  با شعار و مطالبات حداکثری وارد انتخابات شود  ثانیا میتواند همه نیروهای اصلاح طلب و میانه روهای  اصولگرا را حول خود جمع کند ثالثا با توجه به ذهنیت اصولگرایان که هر کسی میتواند هاشمی را شکست دهد  همه نامزهای بالقوه انها  وارد گود خواهند شد و موجبات  تشتت انها را فراهم  می اورد

لذا بر همه اصلاح طلبان  و فعالین سیاسی است که به کمپین حمایت از هاشمی بپیوندند و ایشان را ترغیب به حضور در انتخابات کنند

۱۳۹۱ بهمن ۱۴, شنبه

شرکت در انتخابات آری یا نه


 

شرکت در انتخابات آری یا نه

چندی است در  شبکه های مجازی و شبکه های اجتماعی  بحث های فراوانی درگرفته بین فعالین سیاسی و مدنی  با این موضوع که ایا شرکت در انتخابات ریاست جمهوری 92  باعث برون رفت از وضع موجود میشود یا نه به عکس باعث مشروعیت به نظام استبداد حاکم میشود  در چند جلساتی که بنده نیز حضور داشتم سخن موافقان و مخالفان را شنید م  و البته  همیشه به عنوان موافق صحبت کردم  که سعی میکنم دلایل  خودم و سایر موافقین  را اینجا مطرح کنم  ولی قبل از ان باید به استدلالهای مخالفین  پرداخت که خلاصه ان به شرح زیر میباشد

1 شرکت در انتخابات به منزله مشروعیت بخشیدن به نظام حاکم است

2 شرکت در انتخابات پشت پا زدن به ارمانهای جنبش سبز و خونهای ریخته شده است

3 با توجه به  وضعیت سیاسی موجود و خفقان حاکم اصلا امکان شرکت و یا تاثیر گذاری بر روند موجود منتفی است

4 انها اصلا اهمیتی به رای مردم نمیدهند و هرکس را که خودشان بخواهند  انتخاب میکنند

5 حتی به فزض ازاد بودن نسبی انتخابات و اجازه فعالیت سیاسی و حتی بردن رقابت انتخاباتی  تجربه دوران اصلاحات نشان داده که نهایتا رییس جمهور یک تدارکاتچی بیشتر نخواهد بود

6 تجربه شکست اصلاحات باید ما را هشیار کند و راههای بهتری برای تغییر بیابیم

 

اینها مجموعه  دلایلی است  که مخالفین شرکت در انتخابات مطرح میکنند که البته بعضی از انها  قابل تامل هستند ولی به شکل کلی انها فقط انتقادات را مطرح میکنند  و تقریبا هیچ راه عملی برای  برون رفت ارایه نمیدهند و برنامه انها بیشتر یک انفعال از سر اسیتیصال را نشان میدهد

انها هیچ وقت نمیگویند که عدم مشارکت چه منفعتی برای جنبش خواهد داشت  و چه معادله ای را در جناح حاکم تغییر میدهد

اول اینکه  شرکت در انتخابات حق تک تک افراد است  و ما نباید بایستیم تا جناح حاکم به ما اجازه بده تا در انتخابات شرکت کنیم  بازی را خودمان شروع کنیم و زمین بازی را خودمان تعیین میکنیم  این مشارکت صرف  هیچ خاصیتی که نداشته باشه دارای مزایای زیر میباشد

 
الف  مشارکت سیاسی در دراز مدت نهادینه شده و باعث یادگیری مقدمات دموکراسی خواهد شد

ب کاندیدها حتی اگر همه شان از جناح حاکم باشد  در این ایام مجبورند به سراغ مردم بیایند و اینجا میتوان مطالبات مدنی را به یک خواست عمومی تبدیل کنیم و این خواست عمومی از یک طرف باعث شکاف در جناح حاکم شده و از یه طرف باعث میشه مطالبات اجتماعی توسط کاندیدها به سطح بالای حاکمیت کشیده بشه

 

دوم اینکه  تحریم انتخابات هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد  جز اینکه انها بدون دغدغه و بدون اینکه قولی به این خواستهای اجتماعی داده باشند انتخابات را برگزار خواهند کرد و نگران عدم مشارکت مردم هم نخواهند بود چرا که انها  با تبلیغ  فراوان وانواع و اقسام ترفندها مردم را به رای دادن ترغیب خواهند کرد مثلا شایعه میکنند که اگر کسی شرکت نکنه یارانه اش قطع خواهد شد کما اینکه از همین الان این این شایعه را مطرح کرده اند   در ضمن حتی اگر مشارکت هم پایین باشد انها با امار سازی و پروپاگاندای خود  مشارکت را وسیع و گسترده اعلام خواهند کرد  

سوم اینکه حتی اگه قرار باشه انتخابات تحریم شود  به این شکل موفقیت امیز نخواهد بود  چرا که باید یک نفر مثل خاتمی بیاد تو صحنه همه فعالین سیاسی و مدنی را سازماندهی کند  شبکه های اجتماعی به هموصل شود انگاه اگر رژیم عقب نشینی نکرد با قدرت و سازماندهی کامل انتخابات تحریم شود  به عبارتی پروژه تحریم را دقیقه نود هم میشود اجرا کرد ولی پروژه مشارکت نیاز به صرف هزینه های زیاد و فعالیت شبانه روزی دارد  نباید گذاشت جناح حاکم با خیال راحت انتخابات را برگزار کند  در غیاب  یک  حضور فعالانه انها بدنه اصلی اصلاحات که قشر متوسط جامعه هستند  را جذ ب خواهند کرد و انوقت عدم مشارکت نخبگان جامعه چندان به چشم نخواهد امد

چهارم- این مشارکت نه به منزله مشروعیت بخشیدن به نظام حاکم است و نه به منزله پشت پا زدن به ارمانهای جنبش بلکه صرفا یک کنش سیاسی است در راستای همان اهداف  یعنی اصلاح دموکراتیک نظام استبداد

اگر موفقیت امیز بود که گام اول را جهت رسیدن به ارمانهای دموکراسی خواهی برداشته ایم و اگر هم منجر به نتیجه دلخواه نشد حداقلش اینه که شبکه های اجتماعی و بدنه اصلاحات را سازماندهی کرده ایم  خواستهای اجمتماعی را به یک خواست عمومی بدل  کرده ایم و نظام حاکم را با یک چالش جدی مواجه میکنیم  که هیچ کدام از این موضوعات در عدم مشارکت  و تحریم انتخابات  به دست نخواهد امد

پنجم- اتفاقا تجربه مشارکت در انتخابات نشان داد که چه مشارکت منتج به موفقیت باشد مثل دوم خرداد و چه منتج به  رسیده به اهداف دلخواه نباشد مثل خرداد88  در هر دو صورت  یک موفقیت برای جنبش دموکراسی خواهد شد  چرا که نظام را بر سر دوراهی قرار میده که  در هر دوحالت اب خوش از گلوی مستبدین فرو نخواهد رفت و حکومت انها بسیار پر هزینه خواهد شد

و عدم مشارکت در انتخابات هم همیشه به نفع حاکمیت بوده هم تجربه خرداد84 جلوی چشممان هست هم انتخابات شوراها و هم انتخابات مجلس نهم  انها با حداقل مشارکت و بدون هزینه ارکان نظام را در دست قرار دادند و از انجا به گسترش نفوذ خود پرداختند

 

نتیجه گیری اینکه  شرکت فعالانه  انقدر مزایای  گوناگون  خواهد داشت  که نکات منفی ان چندان به چشم نخواهد امد  راه حل هم این است که افرادی که توان بسیج عمومی دارند مثل   خاتمی . سید حسن خمینی . عبداله نوری موسوی خویینی ها و حتی افرادی مثل هاشمی رفسنجانی و.... هرچه سریعتر وارد کارزار شوند تا  شبکه های اجتماعی  در حول این اشخاص  جمع و متحد شوند  انگاه ردصلاحیت و یا عدم ردصلاحیت انها توسط نظام بسیار برای انها هزینه مند خواهد شد

 

البته لازم است که یک کاندید سرشناس  مثل  محمد علی نجفی و یا مطهری وعارف هم ثبت نام کنند و رزرو باشند تا در صورت رد صلاحیت همه امکانات در اختیار انان قرارداده شود